غم در دل من، به قدر عالمه
غم های عالم، برای من کمه
رنگ غروبه دل افسرده ام
غرق سکوته وجود مرده ام
وای از من و غم های من
وای از دل تنهای من
ای آسمان، ای آسمان ستاره ای
در شام من نمانده
دست، بلا آخر مرا
در دامن دشت جنون نشانده
من که محبت از کسی ندیده ام
من که همه خون دل رنجیده ام
چون مرغک غمگین و دور از آشیان
سر در میان بال و پر کشیده ام
دیگر نمی یابد مرا، روزی اگر بیاید
با یاد او، از گور من گل های غم برآید
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0